
هم میزنی بلکه شیرین شود دهانت
سرمیرود هی عکس ماه از استکانت
برمیز میریزدچه ماه تیره بختی!
وقتی ننوشیده ست طعمش را دهانت
ماهی که البته مراعات النظیر است
با مصرع تاریک و دور گیسوانت
این از تغزل حال بشنو،بشنوانم
تا هرچه شب از داستانم،داستانت
انگار دارد سر به بیرون می تراود
جانم که با صد تا گره بسته به جانت
امشب چه بارانیست وقتی جفت باشند
چشمان ابرم،شانه های آسمانت
حس میکنم امسال می میرم عزیزم
جای وصیت این غزل پیشت امانت
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.